- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ای زینت تـسبـیح و دعا زمزمههایت در حـیـرتم آخـر بـنـویـسم چه بـرایت اعجاز کلام تو مزامـیر صحیفه است جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است صد حنجره داوود در آغوش صدایت از بس که ملک دور وبرت پر زده گشته است پیـراهن افـلاک پُـر از عـطر عـبایت تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایت من کـمتر از آنـم که به پای تو بیـفـتم عـالـم شـده سـجـاده افـتـاده بـه پـایـت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین علیهالسلام
طنین «آیۀ تطهـیر» در صدایش بود مـدیـنـه تـشـنـۀ تـکـرار ربّـنـایش بود صحیفهای که سراسر شعور و شیداییست حدیث سلـسـله گـیـسوی آشـنایش بود گرفته بود صبـورانه صبر را در بر همیشه آینه مجـذوب سجـدههایش بود حدیث تشنگی و آب را مپـرس از او که عـهـدنـامۀ عُـشّـاق کربـلایش بود اگر چه آب روان بود مَـهـر مادر او چه شد که آینهگردان غصههایش بود چگونه لب بگشاید به یک تبـسم سبز کسی که حادثهای سرخ پابهپایش بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ای خـالـق راز و نـیـاز عــاشـقـانـه در پیـشگـاه عـشق مـخـلـوقی یگـانه ای آسمان پیشانیات، ای ابر ای کوه سـجــادۀ تـو دشـتهـای بـیکــرانـه دارنـد در دسـتـانِ هـنـگـامِ قـنـوتـت گـنجـشکهـای بیشـمـاری آشـیـانه تسـبـیح میگـویی تمام خـلـوت شب با رودهـا با اشـکهـایت دانـه دانـه فرزند زمزم! کـیستی، اهل کجایی؟ در چشمهایت داری از کـوثر نشانه فریاد عاشـوراست موج پرچمی که وادی به وادی میبری بر روی شانه وقـتی که در حـال مـرور کـربلایی عـالم سـراسـر میشـود پـروانهخانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مـادرت، آن شـهـربانـوی زمانـه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
ناگهان پر میکشی دریا به دریا میروی آه ای ابـر کـرامت تا کجاها میروی... برنمیداری سرت را از بهشت سجدهگاه کس نمیداند که هستی یا ز دنیا میروی آنچنان لبریزی از شور مناجات و دعا کز حضیض خاک تا اوج تماشا میروی یک صحیفه نور مینوشد دلم تا با توأم من دلم میگیرد از این لحظهها تا میروی صبر کن ای چشم بیدار تماشا لحظهای آه، ما را هم ببر با خویش هرجا میروی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
قبل از تو عشق جرأت پیدا شدن نداشت اصلاً قنوت راه به تقوی شدن نداشت هرگز نـماز خلـق تمـاشا شدن نداشت قـرآن بیکـلام تو مـعـنا شـدن نـداشت با تو دوباره طلعـت کـوثر طلوع کرد آئـیـنـۀ عـبـادت حــیــدر طـلـوع کـرد ای مـقــتـدای گـریـۀ شـب زنـدهدارهـا دسـتت امـیـد سـفـرۀ هـر چـه نـدارها داریـم از صـحـیـفـۀ تو سـایـه سـارهـا یـادت نجـات بخـش هـزاران هـزارها ای ابـرهـا مـطـیـع دعــای غـلامـتـان باران چه قـابل است به پای غلامـتان دنیا هـنـوز مثل تو عـابـد نـدیـده است جبـریل بال زیر قـدومت کـشیده است با گریههات نبض عبادت تـپـیده است شیطان امید واهیاش از تو بریده است ای خط به خط کتاب تو تفـسیر بندگی جاری ست با تو عـطر مزامـیر بندگی دریـایـی و اسـیـر تـلاطـم نـمـیشـوی جز کوه سر به مهـر تجـسّم نمیشوی با خط کـفـر مست تـفـاهـم نـمیشـوی جز در قـنوت نیمه شبت گم نمیشوی پـیـشـانی بـلـنـد تو سـجـاد بـوده اسـت نـامت همیـشه زینت عـبّاد بـوده است عـرفان نسـیـم صبح ابوحـمـزههای تو لبـیـک مـیرسـیـد بـه هـر ربـنـای تـو داوود جـان گرفـتـه ز لحـن دعـای تو یک روز شاه میشـود آخـر گـدای تو حرف گدایی است ببـین دست خالیام این اشکهای شوقم و این خسته حالیام ای عشق بیحرم حرمت چشمهای ما خـاک بـقــیـع نـابتـریـن تـوتـیـای مـا بارانی است نـذر تو حال و هـوای ما از غم ترک ترک شده بغض صدای ما هر جا که صحبت از حرمت شد دلم شکست تا حرف غربت از حرمت شد دلم شکست معـراج چشم عـاشـق ما جـنّت البـقـیع تا بـوده بـوده قـبـلهنـما جـنّـت الـبـقـیع یک شعبهای ز عرش خدا جنّت البقیع سـایـه نـشـین کـربـبـلا جـنّـت البـقـیـع غم در گلوی شیعه صریح است در بقیع سنگ مزار جای ضریح است در بقیع جز تو که در مـقـابل شعـله امـام شد؟ در فصل خون مسافر تکـفیر شام شد؟ بر روی نـیـزه شـاهـد مـاه تـمـام شـد؟ چل سال اشک و ماتـم تو مـسـتدام شد چل سال اشک ریخته با روضههای آب چـل سـال یاد تـشـنـگی کـودک ربـاب
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید گفت از الست و قافـیه قالـو بلی شنـید چشم تو بود روز ازل غـمزه ساز شد دست تو ربـنـای قـنـوت اجـابت اسـت سـجـادۀ تـو قـبـلـۀ اهـل عـبـادت اسـت هرکس کلاس درس تو را مستعد شدهست از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست آغشته با دعـای تو رزق حلال ماست ما را علی غلام حسینش خـطاب کرد در شام، غیرِ بغض تو در سینهها نبود مسـجـد مـحـلِّ رویـش آئـیـنـهها نـبـود منبر برای حـج تو میـقـات عـشق بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین علیهالسلام
از عـنایـاتِ خـدا دریـایِ احسان میشود آنکه مـانـند عـلـی، آقـایِ دوران میشود نـامِ زیـبـایش عـلـی فـخـریّـۀ سـجّـادههـا از مناجـاتش خـدا در دل نمایان میشود آنـقـدر آقـاست این چـارم ولّـیِ شیـعـیـان در اسارت هم مددجویِ فقـیران میشود هر گـدایی که زند چـنگِ تـوسّل دامنـش بیبرو برگرد یک روزی سلیمان میشود کافـرِ مُلـحد نـشـیند گر به پایِ صحـبتش با دمِ عـیساییاش در دم مسلمان میشود چه مقـام و مدحتی بالاتر از این گـفتهها این علی نائب به سالارِ شهیدان میشود در کـنـارِ عـمّـهاش زینب به شامـاتِ بلا میزند بر کاخِ ظلم و مثلِ طوفان میشود صحبت از آب وعطش در محضرش هرگز نکن چونکه چشمانِ قشنگش مثلِ باران میشود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیه السلام
رهـبـر آزادگـان آقـا سـلامت میکـنیم سیدِ سجـاد درکِ این پـیـامت میکـنیم ما تـأسّی بر تو و راه امـامت میکـنیم تا قـیامت اقـتدا بر این قـیامت میکنیم درسهایی که گرفتیم از صحیفه یک کلام شیعه یعنی گاه شمشیرش به کف، گه در نیام شیـعه یعنی ذوالفـقـار آخته در انقلاب شیعه یعنی عـاشق دلباخته بر بوتراب شیعه یعنی سوی میدان تاخته تا فتحِ ناب شیعه یعنی روحِ خود را ساخته پای رکاب شیعه قرآن را قرائت با ولایت میکند کِی ز اوراقِ سرِ نیزه حـمایت میکند ای سِلاح مُحکمت، حال بکای حضرتت شیعه باید درس گیرد از دعای حضرتت شد شکستِ دشمنان با گریههای حضرتت میکند این اشک ما را آشنای حضرتت انقلاب اشک را رهبر علی بن الحسین تا ابد اسـلام را یـاور عـلی بن الحسین ای زبـور آل احـمد لالههـای دست تو ای دعـاهای گرفـتاران عـالم مست تو ای تمام هشت دلبندِ حسین پیـوست تو وی تـمام دین و آئینِ بـشر پا بست تو عرشِ رحمان ایستاده با دعایت روی پا آسـمان هم ایـسـتاده با ولایت روی پـا کیستی ای آفـریـنش عـاشق تکـریم تو کیستی ای شرع و قانونِ خدا تسلیم تو کیستی ای کعبه، صبح و شام در تعظیم تو کـیستی ای جانِ جمله أولیاء تـقـدیم تو بیتو خِلقت روی پای خویش کِی میایستد بیتو عالم از برای خویش کِی میایستد ما که ابـعـادِ سـجـایای تو را نشناختیم گـنـج های زیر پاهـای تو را نشناخـتیم ما که أسرار مصلای تو را نشناخـتیم پـاسـخ حـلِ مـعـمـای تو را نشناخـتـیم گر نـبودی تو، قـیامِ کـربـلا باقی نبود روضههای کشتههای نیـنوا باقی نبود آری آری این تو هـستی آشنای کربلا یـادگار اهـل بیت و خـیـمههای کـربلا با تو بر پا ماند اصلا ماجـرای کربلا روز و شب ماندی حزین و مبتلای کربلا تا قیامت بسته بود این راه اگر راهت نبود کربلا در کربلا می ماند اگر آهت نبود آه از درد و بـلایت یا امـام الساجـدین اشکـهـا إهـدا برایت یا امام الساجـدین سر نهاده پیـش پایت یا امام الساجدین جان دهیم از غصههایت یا امام الساجدین کربلا تا شام را، تا پای جان پیمودهای راه را در زیر زنجیرِ گِران پیمودهای عمهها را دیدهای در زیر زنجیر گِران کشتهها را دیدهای عریان و بی سر ناگهان رأس ها را دیدهای بر روی نیزه خون چکان کودکان را دیدهای با گریه سرگردان، دَوان با اسیران گه به رندان، گه به ویران رفتهای گه میان مجلسِ دشمن پریشان رفتهای مجلس نامحرمان کار شما دشوار بود با وجود اینکه احـوال شما بیـمـار بود خـطبههای آتـشـینت، تیـر بر کفار بود دیـدۀ رأس بـریـده نـاظـرِ أغــیـار بود وای از آندم که دیدی درد و غم بسیار شد با کنیزک خواندنِ خواهر، نگاهت تار شد در دعـاهای صحـیفه، لابـلای گریهها گـفـتهای از ماجـرای دردناکِ خـندهها گفتهای از روضهها و گفتهای از نوحهها گـفـتـهای از آستـین پـارۀ این عـمـهها وای از بیحرمتی، ای وای از بییاوری وای از خیره سرانِ لشگری و کشوری وای از بزم شراب و وای از چشم پُر آب وای از رأس بریده، وای از قلب کباب وای از چوب و لب و دندان و احوالِ خراب وای از حال رقیه، وای از حال رباب از نواهای رقیه، ریخت آن مجلس بهم از تقلّای ربابه، ریخت آن مجلس بهم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
در آن نگاه عطش دیده روضه جریان داشت تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت گـرفـت جـان تو را ذرّه ذرّه عـاشـورا که لحظهلحظۀ آن روز در دلت جان داشت چه سنگها سرت از دست نانجیبان خورد چه زخمها دلت از شام نامسلمان داشت اسیر بودی و از خـطـبۀ تو میتـرسید به روشنای کلامت یـزید اذعان داشت و بر امامت تو سنـگ هم شهـادت داد به قبله بودن تو کعـبه نیز ایمان داشت تو را زمـانه نـفهـمید و خواند بیمارت و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
ای پـسـرِ نــورِ نـبـوّت ســلام ای ششمین قـلۀ عصمت سلام صاحبِ ما، صاحبِ ایران تویی روحِ خـدا، جوهـرِ ایمان تویی سرو و سپیدارِ چمن کیست؟ تو وارث و دامادِ حسن کیست؟ تو چـشـمِ امـیـدِ هــمـه افــتـادههـا آبــرویِ گــلــشـنِ سـجــادههـا گوش به حرفِ تو نشـسته خدا روحِ دعـــا زمـــزمــۀ ربّــنــا سجـدۀ تو جلوۀ معـراج توست پـیـنـۀ پـیـشانی تو تـاجِ توست خـیلِ مـلائک هـمه شاگـردِ تو غـرق طـواف اند همه گردِ تو مستِ دعـای تو شده جـبرئیـل تـشـنـۀ لـبهـات شـده سلـسبـیـل زنـده به پـیـغـام تو شد کـربـلا وارث و پـیـغـمـبرِ خـون خـدا خـطـبـۀ تو زنگِ جهـادِ تو شد اشکِ تو همسنگِ جهادِ تو شد اجرِ تو هم سنگِ در و بام شد روزِ دهـم خـتـم شد و شام شد زهر چهل سال در این جام بود سخت تر از کرب و بلا شام بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
ای خدا را اسم اعظم یا علیّ بن الحسین وی تنت روح مجسّم یا علیّ بن الحسین ای دمیـده از دمت روح خدایی از ازل بـر تـن حـوّا و آدم یا عـلـیّ بن الحـسیـن ای مناحات شبت در آسمان بخشیده روح بر تن عیسی بن مریم یا علیّ بن الحسین صفحه صفحه سیر کردم در کلامت یافتم مصحفی ز آیات محکم یا علیّ بن الحسین مصحف نـورانیت تنها زبـور اهل بیت خود ز صد داود اعلم یا علیّ بن الحسین میتـوانـد با دل مُـرده کـند کـار مسیـح هر که از مدحت زند دم یا علیّ بن الحسین آسمان هشت مـهـری و مـه سه آسـمان دُرّ سـه، بیانـتـهـا یَـم یا عـلیّ بن الحسین آدم و جنّ و ملک، حور و پری هر صبح و شام مدحتت خوانـند با هم یا علیّ بن الحسین نجل مکّه، پور طاها، زادۀ سعی و صفا جان کعبه قلب زمزم یا علیّ بن الحسین گر دو عالم را به یک سائل ببخشی از کرم پیـش احسانت بود کم یا علیّ بن الحسین من نمیگویم خدایی گویم ای وجه خـدا بودی از خلقت مقـدّم یا علیّ بن الحسین آفـرینش از همان آغـاز سیرِ خویش را کرده با ذکرت منظّـم یا علیّ بن الحسین جنّت رویت پُر از گل بوسۀ خـون خـدا باغ حُسنت سبز و خرّم یا علیّ بن الحسین بعد تسبیح الهی ذکر خلقت مدح توست از زمین تا عرش اعظم یا علیّ بن الحسین روح، خود را تا نسازد مُحرم میقات نور نیست در کوی تو مَحرم یا علیّ بن الحسین از ملک بگرفته تا جنّ و بشر تا وحش و طیر سائل کوی تو، من هم یا علیّ بن الحسین هشت فرزندت چو شخص حضرتت والامقام خود چو آبائت مکرّم یا علیّ بن الحسین در وفات و قبر و مرگ و برزخ و حشر و صراط نیست با مهر توأم غم یا علیّ بن الحسین دوست دارم تا زمین بوس غلامانت شوم قد کنم چون آسمان خم یا علیّ بن الحسین دوست دارم تا قیامت عمر گیرم از خدا هر دم از مدحت زنم دم یا علیّ بن الحسین دوست دارم ناقهات در کوچههای شهر شام پا گذارد روی چشمم یا علیّ بن الحسین دوست دارم سیل سیل و بحر بحر و موج موج بر تو ریزم اشگ ماتم یا علیّ بن الحسین دوست دارم با سرشک دیده در بازار شام خون ز ساق پات شویم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده، گردد بر جراحات بدن حـلقـۀ زنجـیـر مرهم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده شادیّ و دف و چنگ و رباب دور تـوحـیـد مجـسّـم یا علیّ بن الحسین هیچکس نشنیده جای لاله بر مهمان کنند خار و خاکستر فراهم یا علیّ بن الحسین با که گویم شامیان آتش به فرقت ریختند جای عرض خیر مقدم یا علیّ بن الحسین با عـزای تو مدیـنه گشت یکـسر کربلا تـازه شد داغ مـحـرّم یا علیّ بن الحسین داغ هجـده یوسفت بر لالۀ دل بس نبود سوخـتی از آتش سم یا عـلیّ بن الحسین آنچه با تو در مسیر شام شد غیر از خدا کس نمیداند مـسـلّـم یا عـلیّ بن الحسین آن شررهایی که عمری در وجودت حبس بود سر کشید از نخل میثم یا علیّ بن الحسین
: امتیاز
|
مدح امام زین العابدین علیه السلام
می نوشم امشب واژه ها را از سبویت پُر می شـود جـام عـطـش از آبـرویت سجاده ات پهن است در محراب، حالا تـر می شـود ابـیـات از آب وضـویـت مُهر نمازت از کدامین خاک پاک است؟ اینگونه چرخیدست عالم رو به سویت؟ تـکـبـیـر می گـویـد غـزل (الله اکـبـر( بوی خوش سیب است اینک از گلویت قـد قـامـتت کرده قـیـامت عـالـمـی را در سجده رب العالمین در گـفـتگویت تب دار هـستم در ورقـهـای صحـیـفـه مانـند وقـتـی که تو دیـدی روبـرویت مـردی کـمـر خـم کرد از داغ بـرادر چشم انتـظاری مانـد آنجـا که عمویت
: امتیاز
|
مدح امام زین العابدین علیه السلام
وارد میکده شد میکده را دست گرفت نیستها را به نگاه خودش از هست گرفت بـیخـود از کربـبـلا رهـگـذر شام نشد حکمتی داشت که شمشیر دعا دست گرفت من به بیراهه رسیدم، سحری دستم را با ابوحمـزۀ خود آخر بن بست گرفت وصله خوردم به کتاب گنه آلوده ای و نامه ام را شبی از آن همه پیوست گرفت دم افــتــادن مـن بـود ولـی دسـتــم را دید این گمشده در آخر راه است، گرفت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین علیه السلام
آن گل که دین و مکتب از او آبرو گرفت گلهای باغ عشق از او رنگ و بو گرفت بهـر نماز عـشق به محـراب معـرفت از چشمه سار چشم تر خود وضو گرفت وقتی که خواست جسم پدر را نهد به خاک با اشک بوسه ها ز رگ آن گلو گرفت چون شمع سینه سوخته ای آب شد تنش از بسکه همچو فاطمه با گریه خو گرفت رسوا نمود دشمن دین را به نزد خلق با خطبه ای که خواند توان از عدو گرفت پیراهنی که فاطمه از مهـر رشته بود تا آنکه دست خصم نماند از او گرفت با یاد تشنگـان لب آب خـون گـریست هرگه که دید آب و بدستش سبو گرفت با کـثرت گـناه «وفائی» به اشـک و آه امـیـد خـود ز آیـۀ لا تـقـنـطـو گـرفـت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با زین العابدین امام سجاد علیهالسلام
کعبه شد سر زلفت دل به سجده افتاده لحظهای کنارم باش در فضای سجاده در سحر دو چشمانت باب اشک بگشاده غـربتی غـریبانه نیمه شب تو را داده در مسیـر بی دردی ظلمـتی فـرا گـیرم از نـمِ سـرشـک تـو آمـدم بـقــا گـیـرم نخل دلکش طوبی از غمت ثمر دارد بـا اصـالـت نـامـت آه مـا ثــمــر دارد هر که شد مناجاتی بهره از سحر دارد بی گـمـان نگـاه تو بر دلش نظـر دارد صاحـب دل مـایـی خـالـق دعـایـی تو منشاء گـل مـایـی سـیّـد الـبـکـائـی تـو آزادی تو مـمـزوج با غـم و بـلا باشد دل را که حریم توست بیگانه چرا باشد؟ شاهد مناجاتت چون ارض و سما باشد باید که دعـای تو مـقـبـول خـدا بـاشـد بر بنـدگیات تا حـشر حـیّ ازلی نازد چون شیعه، خدایش هم بر آل علی نازد تو اسـوۀ تـقـوا نه سر منـشاء تـقـوایی در سجـده ثـنـاگـوی شـه زادۀ لـیـلایـی با دست علی مامت شد شیعۀ زهرایی شد مفتخر ایران از همشهـریِ والایی روح توبه هستی تو نفـس آیۀ تطهـیـر هر رکن نمازت را گفته هر ملک تکبیر ای قـرین لبـهـایت گـوهـر دعـا سجـاد لحظه لحظۀ عمرت خلق هل اتی سجاد بـستـر وفـا سجـاد مـعـدن سخـا سجـاد روح لافـتـی سجـاد یا حـبـیـبـنا سجـاد خود فناء و محبوبِ ربّ متّقین هـستی در ثنای تو این بس زین العابدین هستی در خلقت ما نامت مقصود و دلیل آمد هویِ سحرت ما را عمری است کفیل آمد بر نم نـم اشک تو یعـقـوب دخـیل آمد تا از تو بهـا گـیرد با نـدبه خـلـیـل آمد اولـیـا گـرفـتـارت مـشـتری بــازارت از حق همه میجویند یک فرصت دیدارت از خطبۀ غرّایت هر تبکده ویران شد با فیض دعای تو هر دلشده سلمان شد الشام مگو دیگر دل زار و پریشان شد تو دیدهای آن مه را کز نیزه نمایان شد ای نهضت عـاشـورا مدیـون کـلام تو باشد دل زیـنب هـم مـرهـون مـرام تو آسمان و شبهایش با غمت هماهنگ است در صحیفه نجوایت لهجهای خوشاهنگ است در رثای درد تو صد صحیفه خونرنگ است میل کربلا دارم سینهام چو دلتنگ است عمری است که مجنون لیلای بقیعم من شادم که پرستـوی شیـدای بقـیـعـم من کاروان آل الله سوی کـوفه مهمان بود سجدههای خون بود و یک گلوی عطشان بود پـیکـری بدون سر در تب بیـابـان بود جای بوسه پیدا کن بر تنی که عریان بود تازیانه با جـسم خـسته در تـلاقـی بود خواهری کبودین در جستجوی ساقی بود نینوای پُر دردی دیدهای تو هر غم را ناقه ناقه میجـویـد خـواهـر محـرم را شانه زن که میباشد گیسوان درهم را نـالـۀ تـو آتـش زد گــریـۀ مـحــرم را صدق نوکری امشب از کرم عطایم کن سیّـدی تـو راهـیِ حـجّ کــربـلایـم کـن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
مائـیم مست جـام تو یا زین العابدین خـانـه خـراب نام تو یا زین العابدین هستـیـم مـرغ بام تو یا زین العابدین مست علی الدوام تو یا زین العابدین پس میدهـم سـلام تو یا زین العـابدین دردم همینکه با تو دوا میشود بس است ذکرم همینکه نام شما میشود بس است لطف تو دستگیر گدا میشود بس است وقتی که مستجاب دعا میشود بس است با رحـمـت مـدام تو یا زیـن الـعـابـدین با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟ آب دهان کیست چـنین کـیـمیا گری آوردهام بــرات اگـــر دیـــدۀ تـــری فهمیدهام شکسته دلی خوب میخری به به؛ به این مـرام تو یا زین العـابدین نزدیک شمس مثل عـطارد شدیم ما سنگـیـم و از دعـات زُمـرد شدیم ما کردی نگـاه و مـرد تهـجّـد شـدیم ما فطرس که نه کنار تو هُدهُد شدیم ما بـا اشـتـیـاق دام تـو یا زیـن الـعـابـدین مهر غلامی پدرت بر جـبین ماست حُبُّ الحسین روز قیامت نگین ماست شه بانوی مجلـل شورآفـرین ماست نامش شرافـت همۀ سرزمین ماست ایـران فـدای مام تو یا زیـن الـعـابـدین نخل بهشت از رطبت بوسه میگرفت جبریل از نماز شبت بوسه میگرفت سجاده نیز از لقـبت بوسه میگرفت آنقدر حسین از دولبت بوسه میگرفت جـانـم به این مـقـام تو یا زین العـابدین نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است بالای ساق عرش عمودت مشخص است یکپارچه علیست وجودت، مشخص است زهرا در این قیام و قعودت مشخص است حـق کرده احـتـرام تو یا زین العابدین ذکر عروجِ حلقۀ رندان صحـیفهات شد روشنایی شب ایـمان صحیفهات نهج البلاغه ایست فروزان صحیفهات شد خط به خط برادر قرآن صحیفهات دارد شکـر کـلام تو یا زیـن الـعـابـدین کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر آقـای دوسـتـان خـدا ای امـان شهـر ابری شده است بار دگر آسمان شهر بـا سـجـدۀ غـلام تو یا زیـن الـعـابـدین مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است یک اربعین تکیه گاه تو زینب است وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است شد اسـتـوار گـام تـو یا زیـن العـابـدین کشتی عشق را تو به ساحل رساندهای با دستهای بسته اگر خطبه خواندهای ابن زیـاد را سر جـایـش نـشـانـدهای کاخ یزید را تو به خاری کشاندهای احسنت بر قـیـام تو یا زیـن الـعـابـدین آویـز دست مـادر من نـذر مـرقـدت دو گـوشوار دخـتر من نذر مرقدت فرشی که هست در بر من نذر مرقدت چیزی نـداشتم سر من نذر مرقـدت قـبـر بـدون بـام تـو یـا زیـن الـعـابـدین شاید دوباره صحن و سرایی درست شد بین مـدیـنه نـیـز بـنـایـی درست شد یک گـنـبد امام رضـایی درست شد آخر ضریح های طلایی درست شد آنجـا به احـتـرام تو یا زیـن الـعـابـدین با مـا ز دردهـای شب قـافـلـه بـگـو از زخـم گـردن و اثـر سلـسـله بگو از خـار و پـا و سوخـتن و آبله بگو از طرز خـندههای بـد حـرمـله بگو دور و بر خـیـام تو یا زیـن الـعـابـدین با تو حدیث کرب وبلا ترجمه شد و دانـه به دانـۀ شـهـدا تـرجـمـه شد و با یک حصیر مرثیهها ترجمه شد و جـسـم مُـرمّـل بـدمـا تـرجـمـه شد و با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
در سجدههای خویش اگر چشم تر کنی سجـادههای هـستی را شعـله ور کنی بیشک ستون هفت فلک میشود اگر دستی از آستـیـن نـیـایش به در کـنی داود، طفـل مکـتب آوای سبز توست تا در صدای مرثیه خوانش اثـر کنی آنقدر خطبه خطبه، دعا در دعا شوی آنقدر خون بباری و قرآن به سر کنی تا خشت خشتِ ظلم و ستم را هر آینه در کاخهای معـرکه زیر و زبر کنی سجاده را که پیـرهـن عـصمتـت شده پرچم برای قصۀ این خیر و شر کنی یعنی به رغـم نـعـرۀ مـسـتـانـۀ سـتـم گوش زمانه را ز" مناجات " کر کنی باید که روزگار بترسد ز کفر خویش او را از آه نیـمه شبت بر حـذر کـنی ای وای بر زمـانۀ " لبـیک ناشناس" "سجاد" اگر تو باشی و نفرین اگر کنی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
آیههای نور حک گردیده بر پیـشانـیش مِهر و مَه ماتـنـد در آئـیـنۀ حـیـرانـیـش رو به سوی قبله میافتاد چون سجادهای آنکه محراب دعا زد بوسه بر پیشانیش از شرار عشق و شیدائی ز بس آتش گرفت اشک، گل انداخت بر رخسارۀ قـرآنیش میتراوید از وجودش عطر اخلاص و یقین سیـد سـجـاد شـد از سـجـدۀ طـولانـیـش صف به صف در آسمان قدوسیان صف میزدند بسکه دیدن داشت اشک و حالت روحانیش در منای عشق و ایثار و وفا روز ازل با ذبـیـح خویش ابراهـیم شد قـربانـیـش مصحف او را زبور آل یاسین خواندهاند عارفان را فیض بخشد مصحف عرفانیش مصف پاکش شقایق پوش شد زانفاس او جلوه کرده در همین گلزار گل افشانیش شاهد عشق و شهیـد زنـدۀ کـربـبـلاست شاهدانِ غرقِ در خون و شهید ارزانیش روز عـاشـورا کـنـار قـتـلـگـاه لالــههـا موج زد تصویر غم در دیدۀ طوفـانیش گرچه در ظاهر عدو بر گردنش زنجیر بست بود دشمن همچو نفس سرکشی زندانیش در غروب غم فزای کوفه و در شام غم شعله زد بر خرمن بیداد خطبه خوانیش غنچههای عشق پژمردند از غم تا نسیم گفت روزی داستان عشق و سرگردانیش از هوای ابری چـشمش دل عالم گرفت مزرع دین سبـز شد از دیـدۀ بارانـیـش عمر او با یاد روز سخت عاشورا گذشت جاودان شد کـربلا از گـریۀ طولانـیـش آشـکـارا شد گـهِ غـسـل تن رنـجـور او بر فقـیران نان و خرما بُردن پنهانـیـش از نسیم آستانـش میوزد عطـر بهـشت فخر دارد جبرئیل از منصب دربـانیش بهر کسب نور میتابد بر او خورشید و ماه حاجت نـوری ندارد مـدفـن نـورانـیـش میزبانی میکند از زائرانش روز و شب کاش ای دل یک شبی بودیم در مهمانیش کوثر توفیق در دست «وفائی» داده است آن که دارد آیـههای نـور بر پـیـشانـیش
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام
ای دعا گشتـه دعـا با نفـس روح فزایت وی اجابت زده هنگام دعا بوسه به پایت چشم ارباب کرم از همه سو باز به دستت دست ارباب دعـا بستـه به دامان ولایت عاشق خُلق نکویت همه جا دوست و دشمن دشمن و دوست کند از دل و جان مدح و ثنایت کثرت خلـق الهـی همـه از یُمن وجودت وسعت مُلک خداوند بود صحن و سرایت مصحف تو که زبور و صُحف آل رسول است وحی مُنزَل بُوَد ای روح مناجات، دعایت تـو گـل سر سبـد گـلشـن کـشتـی نجـاتی رخ گل انداخته از بوسۀ مصباح هدایت گـره از کـار فـرو بستـۀ عالم تو گشایی گر چه بسته است به زنجیر، ید عقدهگشایت ملک و جن و بشر، ارض و سما گوش، سراپا تا دل شب شنوند از لب جانبخش، صدایت حـلقـۀ سلسلهها یکسـره در حلقۀ ذکـرت به فلک میرسد از حلقـۀ زنجیـر، ثنایت گل لبخند تو بر سنگ لب بام، عجیب است با وجودی که کند سنگ عدو گریه برایت تو پیـامآور خــون گـلـوی خـون خـدایی بوده در کربوبلا مقتل خون غار حرایت هیجـده داغ بـه دل داشتی و باز شکـفتی ای زده صبر و رضا خنده به لبخند رضایت جای تو همچو خداوند بود در دل مؤمن ظاهراً دید عدو گوشۀ ویران شده جایت میدمـد از نفـس روحفـزا بـوی حسینت میزند موج ز فریاد درون خون خدایت نسلهـا یکسره چشماند به دیـدار جمالت نسلها یکـسره گوشاند به آوای رسایت سعـی تـو بـوده ره قـرب الـی الله تعـالی کربلا مروه شـده، شـام بلا بـود صفایت به پدر حکم شهادت به تو فرمان اسارت با حـسینبنعلـی بـود یکـی جـام بـلایت با وجودی که دو بازوی تو در سلسله بسته بود از چار طرف دیدۀ سائل به عطایت بسته درهای جهان بر تو و پشتِ درِ بسته ملک و جن و بشـر، یکسره هستند گدایت این عجب نیست که چون پای به محرابگذاری ذات مـعـبـود دهــد سیــد عـبــاد، نـدایت نه عجب گر ملک العرش کند سرمۀ چشمش آن غباری که ز صحرا بنشیند به ردایت «میثم» و سایۀ لطف تو و فـردای قیامت ای پنـاه همـه در روز جزا ظـل هُمایت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام
دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق درس ها یاد گرفـتیم از این منبر عشق عشق با عاشق دلدادۀ تو هـمزاد است مـرد شبهـای مـناجـات علی بن حسین ای بـرآوردۀ حـاجـات عـلی بن حسین ای به قـربـان تو و سفـرۀ با اکـرامت شده شب شیـفـتۀ طرز دعـاخـوانی تو اثـر خـوف خـدا هـست به پـیـشانی تو ای مسیحای همه هُرم تبت راعشق است تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری زینت سجده؛ به سجـاده ارادت داری مصلحت بود که شمـشیر نگـیـری آقا قـسـمـتـت بـود پـیـام آور قـرآن بـاشی دور از معـرکه و ورطۀ میـدان باشی کـربـلا بـود ولی شـام امـانـت را برد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام زین العابدین علیه السلام
امروز اگر بی سر و سامـان تو هستیم فـردا به جزا دست به دامان تو هستیم در طالـع بـرگـشتـه اگر هیـچ نـداریـم خوش بخت از اینیم که از آنِ تو هستیم مانند کویری که ترک خورده و خشک است ما مـنـتـظـر بـارش بـاران تو هـستـیم هنگام دعا بارش باران که شروع شد خندان شده بودیم که گـریان تو هستیم کافی ست فـقط گـوشۀ چـشمی بنـمایی بی چون و چرا در پی فرمان تو هستیم امـروز نـه؛ والله کـه از بــدو تــولّــد ما ریزه خـور سفـره احسان تو هستیم در مسلک ما رسم بر این است که گوییم یا حضرت سجاد ثـنـا خوان تو هستیم
: امتیاز
|